امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

کلمات 3

در آستانه دو سالگی امیرحسین کلماتی که به دامنه لغاتش اضافه شده بسیار است ولی همچنان جملاتش فقط دو کلمه ای و در برخی موارد سه کلمه ای است. کلمات جدید: دویین.................................دوربین باطی.................................باطری شاژ...................................شارژ داوو...................................دارو هون...................................خون درد.....................................درد کردن عوض.................................عوض کردن پوشاک حواس................................حواش جمع کردن دَبادآبا.................................جوادآقا آخا.....................................آقا نمو......
20 شهريور 1393

پسرم بزرگ شد، رفت

و درست در آستانه تولد دوسالگی، پسرک ما از شیر گرفته شد. بر خلاف گفته اطرافیان زیاد در این زمینه اذیت نشدم. البته امیرحسین بی تابی می کرد ولی آنچنان جدی نبود. دقیقا فردای روز دفاع پروپوزال من این اتفاق رخ داد، دو روز اول یک وعده شیر می خورد. ولی آخرین وعده شیر خوردن امیرحسین مربوط به روز سه شنبه 18شهریور ساعت 5 بعداظهر بود. بعد از اون دو سه بار می گفت "می می" ولی بعد خودش می گفت "دور دور". یعنی بیاندازش دور.  و به این ترتیب امروز آخرین نقطه اتصال جسمی من و پسرک بعد از دو سال و نه ماه به اتمام رسید. 9 ماهی که خون من تغذیه می کرد و دو سالی که از شیرم غذا می خورد و به من وابسته بود و من به او. گمانم این است که پسرک...
19 شهريور 1393
1